با تبليغات سوء خود در سطح جامعه ي اسلامي به وجود آورده بودند، دعوت خود را آشکار ساخت و در برابر هر دو جبهه مخالف (دستگاه خلافت و منحرفان از خط امامت) به مبارزه علني و اصولي دست زد.
مبارزات سياسي و اعتقادي امام (ع) در اين مرحله آنچنان آشکار و گسترده بود که ياران و نزديکان آن حضرت را به وحشت انداخت و آنان در آن شرايط خفقان آور حکومت عباسي، بر جان امام (ع) بيمناک شدند و از آن حضرت خواستند که دست از مبارزه علني بردارد و همچون اجدادش تقيه کند. «صفوان بن يحيي» مي گويد:
امام رضا (ع) پس از رحلت موسي بن جعفر (ع) مطالبي فرمود که ما بر جانش ترسيديم و به او عرض کرديم: مطلب بزرگي را آشکار فرموديد، ما بر جان شما از اين ستمگر (هارون) بيمناکيم. امام (ع) فرمود: هر چه مي خواهد تلاش کند. او راهي بر من ندارد.(1)
«محمد بن سنان» مي گويد:
در روزگار هارون به امام رضا (ع) عرض کردم: خود را به اين امر (امامت) مشهور کرده و جاي پدر نشسته ايد، در حالي که از شمشير هارون خون مي چکد. امام (ع) فرمود: آنچه مرا به اين کار بي پروا ساخته سخن پيامبر است که فرمود: اگر ابوجهل يک مو از سر من گيرد گواه باشيد که من پيامبر نيستم. من هم به شما مي گويم: اگر هارون مويي از سر من کم کرد گواه باشيد که من امام نيستم.(2)
به جز اين افراد، افراد ديگري نيز امام را نسبت به فعاليتهاي بي باکانه اش هشدار داده آن گرامي را به تقيه توصيه مي کردند.(3)
مبارزات علني امام (ع) در زمينه تبيين و تثبيت امامت خود و نفي امامت ديگران، به حدي بود که درباريان هارون احساس خطر کرده جريان فعاليتهاي آن حضرت را به هارون گزارش دادند. «عيسي بن جعفر» ـ برادر خانم هارون ـ و «يحيي بن خالد برمکي» هر کدام جداگانه به هارون گفتند:
اين علي، فرزند موسي بن جعفر است که (بر جاي پدر) نشسته و ادعاي امامت مي کند.
هارون ـ که هنوز وجدانش از جريان به شهادت رساندن امام کاظم (ع) در رنج و عذاب بود ـ در پاسخ آنان با ناراحتي گفت:
منبع:وبلاگ هواداران امام رضا
برچسبها:
ادامه مطلب